چه شبها چشم روی هم نذاشتم وپا به پای اشک هات اشک ریختم.چه روزها ساعتها مینشستم و به تو کارهی تو خیره میشدم.چه شبها و روزهایی من و پدر مهربانت به کارهای تو میخندیدیم و ذوق میکردیم وچه تلخ چه شیرین چقدر زود وچقدر دیر تو یک ساله شدی.در باورم نمیگنجد یک سالگی تو و یکسالگی مادرشدنم و یک سالگی پدر شدن همسرم.