تولده یک سالگی
چه شبها چشم روی هم نذاشتم وپا به پای اشک هات اشک ریختم.چه روزها ساعتها مینشستم و به تو کارهی تو خیره میشدم.چه شبها و روزهایی من و پدر مهربانت به کارهای تو میخندیدیم و ذوق میکردیم وچه تلخ چه شیرین چقدر زود وچقدر دیر تو یک ساله شدی.در باورم نمیگنجد یک سالگی تو و یکسالگی مادرشدنم و یک سالگی پدر شدن همسرم.
اسباب کشی کمک مامان جون
این روز تقریبا آخرای مرداد93 که مامانم اثاث کشی به خونه جدیدشون داشتن،که البته منو تو غیر از خرابکاری،کاری از دستمون بر نمیاد.این تلویزیون که شما روش جلوس فرمودید برای سالهای67یا 68 بوده تلوزیون بچگیای مامانت.که دایی جواد واسه نوستالژی نگهش داشت.
آقا ابوالفضل خوشخواب
اینجا پسر عموت تقریبا 3ماه و نیمه.ابوالفضل چشاش کپی چشای توست.و البته مثل خودت خوشخواب،خوش خوراک و راحت طلب.الهی 1000سال زنده باشه.خدا میدونه اندازه ی تو دوسش دارم.
فاطمه در نی نی تاب
اینجا 24 مرداد بود و به یک عروسی در روستا رفتیم.همه چیز مثه عروسی های قدیمی بود.دخترم نمی دونی چقدر خوش گذشت.تو هم یاد بچگیات افتاده بودی و پسر عموت ابوالفضل رو از نی نی تابش بیرون کردی و خودت خوابیدی.ای کلاه پلنگی قشنگ رو دایی رضا از چابهار برات اورده بود.
عذر خواهی
سلام به همه ی خانواده نی نی پیج ها
من واقعا معذرت میخوام که چند وقت نبودم.آخه انقدر مشغله داشتم که واقعا سخت بود.البته دلم واسه نی نی ها تنگ شده بود.امیدوارم با نظراتتون خوشحالم کنید.